جدول جو
جدول جو

معنی وک وکه - جستجوی لغت در جدول جو

وک وکه
داد و بی داد سر و صدا، صدای قورباغه را هم گویند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وه وه
تصویر وه وه
وه، در هنگام تعجب از خوبی و زیبایی چیزی گفته می شود
فرهنگ فارسی عمید
(وَکْ وا کَ)
زن کلان سرین. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(وَهْ وَهْ)
خه خه. زه زه ! به به. بخ بخ. بارک اﷲ. آفرین. احسنت. تبارک اﷲ. ماشأاﷲ. به نام ایزد. تعالی اﷲ. زه. زهی. (یادداشت مرحوم دهخدا). وه وه کلمه ای است دال بر تعجب و شگفتی. شگفتا. عجبا. (انجمن آرا) :
ای سرو بلند قامت دوست
وه وه که شمایلت چه نیکوست.
سعدی.
وه وه آن غمزۀ به موقع او
خه خه آن خندۀ به هنگامش.
(از مؤلف انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
کوکج. دهی از دهستان افشاریه که در بخش آوج شهرستان قزوین واقع است و 301 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کو کَ)
دهی از دهستان ایل تیمور که در بخش حومه شهرستان مهاباد واقع است و 265 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(وَکْ وَ)
آواز و صدا و غوغای سگ را گویند. (برهان) (آنندراج). وک وک. وق وق. وغ وغ. آواز سگ. (حاشیۀ برهان قاطع) : چون سگان محله چست بایستند وک وک آغاز کنند. (معارف بهأولد چ 1338 ه. ش. ص 42)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حوک حوکه
تصویر حوک حوکه
ناز بوی از گیاهان، ریخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وردوکه
تصویر وردوکه
خانه ای که باچوب و علف پوشیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکوکه
تصویر رکوکه
سستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکوکه
تصویر مکوکه
افزار جولاهگان که بدان جامه بافند: (مانند مکوک کج اندر کف جولاهه صد تار بریدی تا در تار دگر رفتی) (مولوی)، آلتی در چرخ خیاطی که ماسوره در میان آن جای دارد، طاسی که از آن آب خورند طاسی که بالای آن تنگ و میانش گشاد باشد، واحدی در عراق قدیم معادل 6، 1 قفیز یا 5 من: توضیح مکیالی برابر یک صاع و نصف یا نصف رطل تا 8 اوقیه یا نصف ویبه (ویبه 22 یا 34 مد است)، در جندی شاپور 3 و 2، 1 من
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وه وه
تصویر وه وه
کلمه ایست دال بر تعجب و شگفتی شگفتا، عجباخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوکه
تصویر کوکه
جغد برادر رضاعی
فرهنگ لغت هوشیار
از اصوات تحقیر، تصغیر و تمسخر، صدای بیهوده، نق زدن کودک
فرهنگ گویش مازندرانی
انعام، پاداش
فرهنگ گویش مازندرانی