خه خه. زه زه ! به به. بخ بخ. بارک اﷲ. آفرین. احسنت. تبارک اﷲ. ماشأاﷲ. به نام ایزد. تعالی اﷲ. زه. زهی. (یادداشت مرحوم دهخدا). وه وه کلمه ای است دال بر تعجب و شگفتی. شگفتا. عجبا. (انجمن آرا) : ای سرو بلند قامت دوست وه وه که شمایلت چه نیکوست. سعدی. وه وه آن غمزۀ به موقع او خه خه آن خندۀ به هنگامش. (از مؤلف انجمن آرا)
خه خه. زه زه ! به به. بخ بخ. بارک اﷲ. آفرین. احسنت. تبارک اﷲ. ماشأاﷲ. به نام ایزد. تعالی اﷲ. زه. زهی. (یادداشت مرحوم دهخدا). وه وه کلمه ای است دال بر تعجب و شگفتی. شگفتا. عجبا. (انجمن آرا) : ای سرو بلند قامت دوست وه وه که شمایلت چه نیکوست. سعدی. وه وه آن غمزۀ به موقع او خه خه آن خندۀ به هنگامش. (از مؤلف انجمن آرا)
افزار جولاهگان که بدان جامه بافند: (مانند مکوک کج اندر کف جولاهه صد تار بریدی تا در تار دگر رفتی) (مولوی)، آلتی در چرخ خیاطی که ماسوره در میان آن جای دارد، طاسی که از آن آب خورند طاسی که بالای آن تنگ و میانش گشاد باشد، واحدی در عراق قدیم معادل 6، 1 قفیز یا 5 من: توضیح مکیالی برابر یک صاع و نصف یا نصف رطل تا 8 اوقیه یا نصف ویبه (ویبه 22 یا 34 مد است)، در جندی شاپور 3 و 2، 1 من
افزار جولاهگان که بدان جامه بافند: (مانند مکوک کج اندر کف جولاهه صد تار بریدی تا در تار دگر رفتی) (مولوی)، آلتی در چرخ خیاطی که ماسوره در میان آن جای دارد، طاسی که از آن آب خورند طاسی که بالای آن تنگ و میانش گشاد باشد، واحدی در عراق قدیم معادل 6، 1 قفیز یا 5 من: توضیح مکیالی برابر یک صاع و نصف یا نصف رطل تا 8 اوقیه یا نصف ویبه (ویبه 22 یا 34 مد است)، در جندی شاپور 3 و 2، 1 من